- الو سلام منزل خداست ؟
- کار داشتم بگید یکی از بنده هاست
نمیدونم صدای من واضحه ؟
یجوری هست که بگن لایقه ؟!
- الو خدا منزل شماست ؟
- با سلام ،عرضی داشتم اجازه رواست؟
می گن خنده بر هر دردی دواست
چرا من هر چی می خندم بازم غصه هام به جاست؟
این فرموده شماست یا بازم از قلم یه بی محتواست ؟
راستی خدا جون،خونه ما پا در هواست
این عرش که می گن مال شماست ...
اجارش چه جوره ؟ دست کیاس؟
این زمین که مال آدماس
هیچیش به ما نرسید
شاید حساب ما از آدما جداست !
زنگ زدم بگم گوشی دست شماست ؟
اینجا قحطی آدم شده ،حواستون کجاست ؟!
واسه خیلیا جای خدا تو قصه هاست
حالا اونجا واقعاْ خونه ی خداست ؟!
الو ؟ قطع و وصل می شه ،ایراد از دل ماست ؟!
یا از حوصله ی عرش کبریاست ؟
ها ؟!
آره ،آره صدا می یاد!
بچه ها بیاین !
راست راستی خودٍ خودٍ خداست!
با من از چشم و دریچه روح و فلسفه سخن مگو. هم گرسنهام، هم سردم است. یک شیرینی داغ میخواهم، به جای این همه صحبت!
دلم می خواست دلیلی برای زنده بودنم پیدا نمی کردم** تا عذاب وجدان بیهودگی هام کمتر بشه..
**برای نخستین بار، نبودنت را آرزوست!
گاه
ثابت کردن ِ
چیزهایی که دارم
سخت است
حتیٰ دوستت.
پ.ن : از وبلاگ یک دوست . هنوز اجازه نداده http://1tarh.ir/
پ.ن۲: گاهی نمی شه از بعضی نوشته ها گذشت! دلم می خواست زاده من بودن..
پ.ن.ن: دوبار پی در پی که نوشته های خودم نیست! تازه اینو فهمیدم! lol!
همیشه نوشته ها از نویسنده ها بهترند... باید به همان ها بسنده کرد!
پ.ن: /http://ranitidine.blogspot.com
انسان بازتاب عکس خودش را روی شیشه ویترین مغازه ها نگاه میکنه ولذت میبره ولی سگ یا گربه بیمار و گرسنه ای را که گوشه کوچه چمباتمه زده و با چشمان مظلوم منتظره تا دست مهربانی به سرش کشیده بشه نمیبینه و اگر هم چشمش بیافته بی اعتنا سرش را بر میگردونه و رد میشه.
حرفم تویی! حالا فهمیدی که چرا حرفم نمی آید!؟
پ.ن۱ :برای دوستی که نمی داند دوستم است!
پ.ن۲: خوشحالم که اینجا نمی یای وگرنه مجبور بودم سرقفلی اینجا رو به نامت کنم...
پ.ن۳: هرچند که هست...
پ.پ.ن: بلاخره نظرات رو باز کردم
این روزها حال دلم بدجور خراب است
به کدامین ترجیع بند دلم دل خوش داشتی
این بینوا کم تقصیر نیست!
ریش و قیچی دست اوست
دوخته ها را بریده !
برایم خیال زندگی دیگر چیده ...
این روزها حال دلم بدجور خراب است
ساعتها را بگو بخوابند بیهوده زیستن را نیازی به شمارش نیست...
پ.ن: نوشته ای از یک دوست قدیمی! حیف که لینک نداره ...
بی تو در اتاق تاریک جلوه نوازم
بی تو ترانه های مرگ برای تقدیر می سازم
دوباره رفتن به پای چوبه دارها
برای زنده بودن دست و پا زدن ها
همواره نشستن پای کرسی تاریخ
دیدن سرنوشت درخت سرو و کندن از بیخ
مرا با خود تنها گذاشتن و خیال و رویا
مگر رویا تواند تحقق آورد خواب زیبا
عادت کرده ام گوش دهم به حرفهای بی پایه
یا که سر نهم بر دستهای مردم بی مایه
زمان را گر در دستم گذارند، می فشارم بی رحمانه
که ره برم این صد هزار سال را به یکباره!
خدایا همه دیوارها رو امتحان کردم، پس اون دیوار مخفیهات کجان؟ کلید زیر کدوم سنگه؟ چرا دیوار نمیره عقب، برم یه شربت سبز بخورم، جونم بالا بره؟
خدا جون، میخوام برم مرحله بعد. این مرحله خیلی سخته! هی میسوزم از اولش میاد! از بس رفتم دیگه حفظ شدم. تا اینجاشو چشم بسته میام. همه رو میکُشم! ولی همینکه اینجاش میرسم میمونم
کی بود پینوکیو رو آدم کرد ؟!! شاید بتونه منم آدم کنه !!!
آدم هم نیستم که دلم خوش بشه به سیب خاطرهات !!!!
زندگی مثل یه ظرف آجیل میمونه ! هر چقدرم باهاش حال کنی یه بادوم تلخ کافیه تا دخلتو بیاره ...
پ.ن :یادم نیست اینو کجا خوندم!